پـديـده تمــدن ستيــزِنـژادپرستــی درفرهنـگ پـارس
دراوايل فرورديــن ماه سال جاری خبرممنوعيـت ورود « افاغنـه » يعنی انسانهای تابع کشورافغانستان به چند پارک در اصفهان و تهران بطور رسمی و با مصاحبه تنی چند از مسئولين بی تمدن از رسانه های گروهی رسمی با برنامه ای از قبل طراحی شده منتشــر شــد. اين خبر در سطح وسيعـی در داخل و خارج از ايرانِ ِ عقب مانده نيزپخـش شـد و بازهـم راسيسم رسمی در ايران، سطح ابتدايـی تکامل فکـری و عقب ماندگــی فرهنگــی فاشيستهـای پارس را به نمايش گذاشـت.
چنـد هفته ای از اين عمل غيرانسانــی و انزجارآور نگذشتـه بــود که شهرداری نوشهــر و استانداری مازنـدران نيز بطـور رسمـی از ممنوعيت ورود افغانهای مهاجر خبر دادنـد. اداره استانداری مازندران که ازدنيای بشريتِ متمدن خيلی دور است تا بدانجا پيش رفـت که برای خروج افغان هايی که درآن استان بسـر می برند مهلــت هـم تعييـن کــرد.
مدیرکل مهاجـران و اتباع خارجی در شمــال ايران از «مصوبه ای» راسيستــی در استانداری مازندران خبـر داد که برای «خروج افاغنه» اجرایی شده اســت. وی که تقـی شفيعـی نام دارد در مصاحبه ای چندش آور با رسانه های رسمی افکار راسيستی خود و مصوبه استانداری مازندران را اين چنين نشخوار کرد: « بر اساس مصوبه شورای تاميـن مازندران و تایید آن از سوی کارگروه کشوری، مازندران به عنوان تنها منطقه ممنوع برای حضـور اتباع مجاز و غیرمجاز افغانی شناخته شده است و طبق آن، تمام اتباع افغانی تا ۳۰ (سی ) خرداد ماه امسال فرصت حضـوردر مازندران را دارند ...این قانــون تمام افغــانهای مجرد، متاهــل، دارای مجوز یا بیمجــوز و حتی دارای گذرنامه را شامل میشــود."
قابل ذکر اسـت که قبـل ازاين نيـز موضع راسيستی مقامات شهـرداری نوشهـر درمورد افغــان های صلــح جـــو رسما اعــلام شده بـود که بنابـر آن جوجه فاشيستی بنام بهمن خواجوند با کمال قاحــت خواستار« پاکسازی استان مازندران از حضورافاغنـه » شـد.
پديــده انسان ستيــزنژادپرستـی در بيـن پارسيان و در فرهنــگ پارس سابقه ای طولانی دارد. انسانهـــای غير پارس را کم ارزش دانستن و پارس را ازهمه بالاتر جا زدن قدمتی به درازای تاريخ پرغلـو ملت پارس و سرزمين کويری « پرشيا» دارد. اين پديده ضدبشری که در فرهنگ پارس به يک باورجمعی و خصوصيت مشتـرک درآمده با زندگـی روزمره مـردم « فارسستان» عجيــن شده است. ديدگاه راسيستی در بين پارسهـا و عملکرد نژادپرستانه حکام مستبـد و فاشيستهــای تاريک انديش فقط بر عليـه افغانهـای صلح جومحدود نمی شـود. در تفکـرات پسمانـده و « فرهنـگ پارس» که درعصرحجر در جا می زننـد ترک، کورد، عرب، بلوچ و کل انسانهای جهان کم ارزش تراز پارسيـان بحساب می آينـد. اگرچه در عمـل از دنيای متمدن ِ مبنی بر ارزشهای انسانی و احترام متقابل انسانها فاصله زيادی دارنـد اما در حرف و تبليغات خويش را « پيشرفته و با تمدن» ترين انسانهای روی زمين می دانند. چنان در جهالت و نژادپرستی غرق هستنـد که به همگانـی بودن ديدگاه غيرانسانی و باورهای راسيستی در« بــلاد پارس» افتخارمی کنند.
جامعه پارس بخصوص فاشيستهای بدور از تمــدن، مردم دربند در ايران بخصوص ملتهــای اسيــر را رسما و روزمره مورد تبعيض و تحقير قرار می دهند. به تمسخـر گرفتن ديگران وترويج جوک های فارس پسند جزئی از فرهنگ پارسيان است تا از اين طريق جهالت و بی تمدنـی خود را سرپوش بگذارنــد. فرهنگ و آداب و رسوم غير فارسهـا را در زندگی روزمره خود به تمسخر می گيرند تا با غلـط اندازی، گنده گويی و خـود را بهتــر و برتراز ديگران جا زدن منافع خاص خود را حفظ کنند. زبانهای پويا و زنده ای چون ترکی آذری، کوردی، بلوچی و ترکمنی را ناديده می گيرنــد. « ۷۰ در صد » نوآموزان و دانش آموزان را در مدارس ايران که زبان مادری شان تورکمنــی، بلوچی، تورکی، عربی و کوردی است با توهيـن ، تنبيه ، فحشهای رکيک پارسی و زورگويی مجبــور به يادگيـری زبان پارسی می کننــد.
فاشيسـم بی تمـدنِ پارس درجنون قدرت، تبعيض و به زير سلطـه در آوردن ديگـران درتاريخ بشـری پديده ای خاص است. فاشيسم پارس برای تامين و حفظ منافع گروهی ملت پارس ديگران را هيچ می دانـد. به وجود و حقـوق انسانی ديگـران ذره ای احترام قائل نيست.
فاشيستهای حاکم آشکارا به ملل تحت ستم اعلام کرده اند که بخاطر منافع ملت ستمگــرپارس از هويــت و منافــع ملــی خود بگذرنـــد اگر نه مجازات خواهند شــد. علاوه بر اين به حملات تبليغاتـی ضدفرهنگی، تبعيض های آشکار و حکمرانی مشتی اوباش بی تمــدن هيچگونه اعتراضی نکننـد.
سرزمين ملتهای دربنـد را اشغال کرده و سرمايه های ملی بلوچ، عرب الاحوازی، تورکمن، تورک آذری، کورد و لرها را به تاراج می برند و فوق العاده طلبکار هم هستنـد که سرزمينهـای اشغالی را به بهشت تبديل کرده اند. بدون درنگ و با قساوت خاص خود به دستگيری، شکنجه و اعدام فرزندان فداکار ملل تحت ستم می پردازنـد و در عين حال ادعا دارند که « بهترين دمکراسی » جهـان را در ايران عقب مانده پياده کرده انـد.
پديده فاشيسم پارس که نژادپرستی يکی از پايه های پوسيده آن است درطول تاريخ برفرهنگ پارسيان تاثير بازدارنـده و انسان ستيزانه ای گذاشتـه است. تامين و حفظ منافع ملت ستمگر پارس در درازمــدت اصلـی ترين انگيزه و نيروی محرک در شکل گيری و بقای چنيــن فرهنگی است. تبلـــور و نمـاد منافـع درازمدت ملت ستمگر پارس را می تــوان در « فارسستـان » به وضــوح مشاهــده کــرد.
از نظر تاريخی شهرهايی چون يزد، کرمان و اصفهان کاروانسراهايی کويری بيش نبودنــد حالا مقايسه شان کنيد با شهرهای تاريخی چون پهره ( ايرانشهر)، محمره ( خرمشهر)، عبادان ( آبادان) ، مهاباد، بنپور و ...
فاشيسم تمـدن ستيـز پـارس با بکارگيـری اهرمهای قـدرت و فرهنگی عقب مانـده وتبعيض گرايانه توانسته از کاروانسراهای کويــری شهرهـای ميليونی بسـازد در حاليکه مناطق اشغالـی و شهرهای تاريخی خارج از « فارسستـان » را غارت کرده و به ويرانه تبديل کرده است.
بنابراين پديــده انسان ستيــز نژادپرستـی با خصلتهــای جمعـی چون خودبزرگ بينی ، تبعيض گـری، تفکرات ماقبل شبانی و تماميت خواهی سيـری ناپذيـر به گونه ای کم نظيردر طول تاريــخ در فرهنگ پارس با هم آميخته شده وآشکارا حافظ منافــع ملــت ستمگــر پارس اسـت۰